۱۳۸۹ آبان ۲۸, جمعه

42:. بیستم نوامبر،بیاد کشته شدگان ترنس جندر و ترنس سکشوآل .:


دوازدهمین سالگرد یادبود آنهایی که قربانی پیش داوری ونفرتِ ترنس فوبیک شدند و می‌شوند،جالب اینجاست که این جنایات توسط افرادی که بر طبل بیماری و انحراف ترنسها میکوبند و خود را اکثریت و طلبکار ِمطلق میدانند رخ میدهد و با چنین تفکرات مشمئز کننده‌ای و با هدفهای بیمارگونه و واپسگرایانه به خود اجازه‌ی هر وحشی‌گری را میدهند.


کاش دنیا جای آرامتر و سالمتری برای بودن و زندگی کردن میبود.اما آیا سکوت همیشه راه مناسبی در مقابل ظلم هست؟

۱۳۸۹ آبان ۱۰, دوشنبه

41:. کمی با تو...(3) .:


بچه که بودم،اکثر اوقات برای خرید با مادرم از خونه بیرون میرفتم،یه روز که با هم برای خریدن یه مقدار وسایل مورد نیاز آشپزخونه به پلاستیک فروشی رفته بودیم در حالی که با کنجکاوی تمام ظرف و ظروف‌ها و قفسه‌ها رو نگاه میکردم و از این سر مغازه به اون سر میرفتم یکدفعه یه قفسه نظرم رو به خودش جلب کرد،نزدیک شدم و متوجه شدم یه تعداد "دستِ پلاستیکی" با ناخن‌های قرمز و لاک زده اون تو ریخته شده،یکی از اونارو برداشتم و اتیکتش رو خوندم،با کلمات درشت روش نوشته شده بود:"دست سحرآمیز"و زیر اون جمله‌ی کوتاه با قلمی کوچیکتر نوشته شده بود:"کَس نخارد پشت من،جز ناخنِ انگشت من".

یادم میاد که اونروز تا خونه به این ضرب المثل فکر میکردم و حتی از نظر ادبیاتی هم منظور اون جمله رو نمی‌فهمیدم.برام جالب میومد و در عین حال گُنگ.

اما امروز و بعد از گذشت چندین سال علاوه بر اینکه مفهوم اون ضرب المثل جادویی رو درک کردم بلکه اعتقاد 100% بهش پیدا کردم،خصوصاً اینکه در خیلی از شرایط دیگران توانایی درک و پذیرش ماها(ترنس سکشوآلها)رو ندارن حتی خانواده‌ها که گاهی تحمل شرایط فرزند ترنس سکشوآلشون رو با پذیرش اشتباه میگیرن.و این ما هستیم که مسئول مستقیم و 100% انتخاب و سبک و روش زندگی کردنمون هستیم و جز خودمون از دیگران نباید "هیچ"توقعی داشته باشیم.


پ. ن:میدونم که سخته اما برای مستقل شدن و مستقل بودن باید سختی کشید،زندگی گاهی به خاطر همین سختی‌هاش قشنگه،زمانی که به گذشتت فکر میکنی و میبینی چه سختی‌هایی رو یک تنه پشت سر گذاشتی،کسی نتونست حتی بشنوتت چه برسه به درک کردن،اما با همه‌ی اینا رشد کردی،قوی شدی و توانایی اداره کردن خودت رو تنها و تنها خودت داری.