۱۳۸۸ آبان ۱۴, پنجشنبه

34:. سکوتِ مقصر یا ترنس فوبیا؟ .:








در طول سفر به سنت پترزبورگ با هم آشنا شدند،عشق در همان لحظه ی اول دیدار،در بازگشت به ولگوگراد تصمیم به زندگی با یکیدگر گرفتند،از ملاقات اولشان دو سالی میگذشت و آنها راضی و خوشنود بودند اما کامیلا در شرح گذشته ی خود به او بی میلی نشان میداد.


ولادیمیر 33 ساله،مردی که پس از رد مکرر درخواست ازدواج توسط نامزدش بیش از پیش کنجکاو و مشکوک شده بود برای کشف واقعیت و گذشته وارد عمل شد،پس از کمی جاسوسی در کامپیوتر شخصی کامیلا و از طریق مطالعه ی چند ایمیل،پی به گذشته و حقیقت نامزدش که قبل از آشنایی با او یک ترنس سکشوآل کاملاً دختر شده پس از انجام عمل جراحی تطبیق جنسیت در استرالیا و اینکه تا قبل از آن زمان همه او را با نام کریل میشناختند برد.
کشف حقیقت نه تنها ولادیمیر را به شگفتی واداشت بلکه به قدری تحت تاثیر خشم و عصبانیت خود قرار گرفت که قربانی جنون و دیوانگی آنی خود شد،اسلحه ای تهیه و به ایستگاه محل تردد کامیلا رفته و منتظرش ماند و با دیدن او به سمتش شلیک کرد و کامیلا را از پای در آورد،پس از آن اقدام به خودکشی با بریدن رگ دستش کرد اما پزشکان او را در آخرین لحظه از مرگ نجات دادند.
هم اکنون ولادیمیر متهم به قتل نامزدش میباشد.
تاریخ انتشار:سه شنبه، 23.05.2009

۱۰ نظر:

rozi گفت...

سلام مونای عزیزم
خوشحال می بینم که وبلاگت رو به روز کردی.امیدوارم همیشه مطالب قشنگ و مفید به دور از هیجان و منطقیت رو بنویسی تا واسه همه مفید باشه

با خوندن این پستت یه لحظه شوکه شودم و حالت غم تو چهرم زد.خدای من یعنی تو اروپا هم؟!!!
خدایا خودت بهتر میدونی

ناشناس گفت...

سلام

من یک سری سوالات در باره ترانسکچوالیتی دارم، می خواستم اگر وقت داشته باشین از شما بپرسم، این ادرس من هست اگر مایل باشین توی مسنجراد کنین
forestspirit77@yahoo.com
ممنون

:. آهو .: گفت...

ناشناس عزیز اگر سوالی دارین میتونین با خوندن کامل این وبلاگ به جواب برسین اما اگر باز هم سوالی پیش آمد میتونین با ایمیل آهوی خسته در تماس باشین یا در همین قسمت نظرات سوال خود را مطرح کنید.
با سپاس
مونا

ناشناس گفت...

سلام.
پس من بهتون ای میل می زنم.
با تشکر :)

hamlet گفت...

سلام مونای عزیز
چه عجب یاد وبلاگت افتادی!
آدم ابله همه جا پیدا میشه.. چه میشه کرد. کاری هم با کسی نداشته باشی بازم باید برای هیچی جواب پس بدی.
شاید ما هم با سکوت کردن مقصر باشیم.

علی(این یکی) گفت...

سلام
چیزی که تمومی نداره خودخواهی آدماست. وقتی تصور می کنم اون ترنس چقدر تلاش کرده بود تا عمل کنه و بعد هم یه زندگی جدید و بسازه و خیلی ساده به خاطر ترنس بودنش کشته بشه، عصبی می شم.

مینا گفت...

سلام مونا جون
قلبم شکست
راستش چند وقت پیشم یک خبر مشابه خواندم که یک ترنس توسط همکلاسیهاش به قتل رسیده بود
راستش تا چند روز حالم بد بود
امیدوارم دیگه شاهد چنین حوادث تلخی نباشیم
موفق باشی

آرش گفت...

سلام مونای عزیز وبلاگ تازه ای زدم حتما سر بزن
وبلاگ خوبی داری موفق باشی
[بوسه]
helpftmhelp.blogfa.com

آرش گفت...

سلام مونای عزیز
خواستم بگم که اون وبلاگی که براش نظر گذاشتی وبلاگ من نیست و یجورایی ماله دشمن منه واسه همینم با اون لحن جوابتو داد وبلاگ من helpftmhelp.blogfa.com
هستش اما ممنون از نظرت حتما سر بزن.
یا علی......

hamlet گفت...

دوست گرامی.. با نوشتن مطلبی در خصوص ترنسکشوالها به دیگران در شناختن و درک آنها کمک کنید تا با هم گامی در جهت مبارزه با ترس و نفرت از ترنسها برداریم.
روز ترنسفوبیا (29 آبان) را بیاد داشته باشیم.
با احترام و سپاس